rss

شبی در محفلی ذکر عـلی بـود / شنیدم عـارفی فرزانـه  فرمـود

 

اگر دست علی دست خـدا نیسـت / چرا دست دگر مشکل گشا نیسـت

  ***

اگر دوزخ به زیر پوسـت  داری / نسوزی گر علی را دوسـت داری

 

اگر مهر علی در سینه ات نیسـت /  بسوزی گر هزاران پوسـت داری

 ***

علی سر حلقه اهـل یقیـن اسـت / وصیّ و هادی دین مبیـن  اسـت

 

به محشـر زآتـش قهـر  الـهی / ولای او به دل حصن حصین است

***

 هر آنکس عاشق کوی عـلی شـد / دلـش آیینـه روی عـلی شــد

 

به محشر دیده هرکس به  سویـی / مرا چشمان و دل سوی علی  شـد

***

عبـادت بی تـولای عـلی هـیچ / نوای عشق بی نـای عـلی هـیچ

 

اگر عمر دو صد نوحت  ببخشنـد / تمام عمـر منهـای عـلی  هـیچ

 ***

به سر دارم ز مولا سایـه عشـق / علی آن مقتـدای و مایـه عشـق

 

به عشق شیرحق داده به ما  شیـر / به دامـان محبـت مـادر عشـق

(0) نظر | برچسب ها :

مسعده بن صدقه از امام صادق (ع) نقل کرد، روزى در مسجد کوفه شخصى به على(ع) گفت خدا را آنگونه توصیف کن که گویا با چشم سر او را دیده ایم، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از مردم شد.

مشرق- امیرالمومنین امام علی علیه السلام: ...اما آدم (ع) از آنچه نهى شد، اقدام کرد و علم خداوند درباره او تحقق یافت، تا آنکه پس از توبه، او را از بهشت به سوى زمین فرستاد، تا با نسل خود زمین را آباد کند، و بدین وسیله حجت را بر بندگان تمام کرد.
پس از وفات آدم علیه السّلام زمین را از حجّت خالى نگذاشت و میان فرزندان آدم علیه السّلام و خود، پیوند شناسایى برقرار فرمود، و قرن به قرن، حجّت ها و دلیل ها را بر زبان پیامبران برگزیده آسمانى و حاملان رسالت خویش جارى ساخت، تا اینکه سلسله انبیاء با پیامبر اسلام، حضرت محمد (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) به اتمام رسید و بیان احکام و انذار و بشارت الهى به سر منزل نهایى راه یافت.

روزى انسان ها را اندازه گیرى و مقدّر فرمود، گاهى کم و زمانى زیاد، و به تنگى و وسعت به گونه اى عادلانه تقسیم کرد تا هر کس را که بخواهد با تنگى روزى یا وسعت آن بیازماید، و با شکر و صبر، غنى و فقیر را مورد آزمایش قرار دهد.
پس روزى گسترده را با فقر و بیچارگى در آمیخت، و تندرستى را با حوادث دردناک پیوند داد، دوران شادى و سرور را با غصّه و اندوه نزدیک ساخت.
اجل و سر آمد زندگى را مشخّص کرد، آن را گاهى طولانى و زمانى، کوتاه قرار داد، مقدّم یا مؤخّر داشت، و براى مرگ، اسباب و وسائلى فراهم ساخت، و با مرگ، رشته هاى زندگى را در هم پیچید و پیوندهاى خویشاوندى را از هم گسست تا آزمایش گردند. ...
(0) نظر | برچسب ها :

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ/ آیه 186 سوره بقره

چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند پاسخ مى‌دهم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند

(0) نظر | برچسب ها :

برادران اداری! بیشتر به کارهای روستاییان و محرومین رسیدگی کنید و از کم کاری و کاغذبازی ها پرهیز کنید که گناهی بزرگ است.

بخشی از وصیتنامه شهید محمدرضا دباغ فردوس

(0) نظر | برچسب ها :
هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمی شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمی خورد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 68، ص (151)

افزایش نعمت از جانب خداوند قطع نمی شود ، مگر اینکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 68، ص (54)

خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 2 ، ص (215)

مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمی دهد ، از او دریغ نمی کند ، و به او گمان بد نمی برد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (176)

هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینکه زبانش را نگه دارد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (178)

سه چیز پشت انسان را می شکند : مردی که عمل خویش را زیاد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به رای خویش ، خوشنود باشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 69، ص (314)

(0) نظر | برچسب ها :
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِی الدّین.
امام جواد - علیه السلام - فرمود: سه چیز از کارهای نیکان است: انجام واجبات الهی، ترک و دوری از گناهان، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین.
(0) نظر | برچسب ها :
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : التَّوْبَةُ عَلی أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ.
«ارشاد القلوب دیلمی، ص 160»
امام جواد - علیه السلام - فرمود: شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانی قلبی، استغفار با زبان، جبران کردن گناه ـ نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس ـ، تصمیم جدّی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
(0) نظر | برچسب ها :
قالَ الإمام الجواد - علیه السلام - : ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِی الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلی قَلْب سَلیم.
«کشف الغمّه، ج 2، ص 349»
امام جواد - علیه السلام - فرمود: سه خصلت جلب محبّت می کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردی در مشکلات آن ها، همراه و همدم شدن با معنویات.
(0) نظر | برچسب ها :
امام علی علیه السلام :

هر کس به اصلاح خود نپردازد، بیمارى‏ اش سخت مى‏ شود و در درمانش به رنج مى ‏افتد و طبیبى نخواهد یافت.

(تصنیف غررالحکم، ص ۲۳۷ ، ح ۴۷۷۳)
(0) نظر | برچسب ها :

خدای تعالی می فرماید: (حدیث قدسی)
به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند، امیدهر کس را که به جز به من امیدوار باشد حتماً و حتماً به وسیله ی نومیدی، خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتماً حتماً به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتماً حتماً دور خواهم ساخت!
آیا در سختی ها جز مرا آرزو می کند؟ و حال آنکه سختی ها همه بدست من است و به کسی به جز من امید بسته است؟
و با حلقه ی فکر، درِ خانه ی غیر مرا می زند؟
و حال آنکه کلید درهای بسته بدست من است و درِ خانه ی من به روی هر کسی که مرا بخواند باز است و کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته ی اتصال او را با خودم در آن مصیبت بریدم؟
و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟
نگهداریآرزوهای بندگانم را خودم به عهده گرفتم ولی آنها به نگهداری من راضی نشدند وآسمان هایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملالتی به خود راه نمی دهند پر کردم و به ایشان دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفته ی من اعتماد نکردند. آنکس که مصیبتی از مصیبت ها، شب هنگام به سراغش می آید مگر نمی داند که به جز من هیچ کس بر برطرف نمودن آن مصیبت مالک نیست؟
آیابنده ی من مرا چنین می بیند که منی که پیش از سوال کردن و درخواست، عطا می کنم، پس از آنکه درخواست کند و از من سوال کند اجابتش نمی کنم؟؟؟
مگر من بخیلم که بنده ی من مرا به بخل نسبت می دهد؟؟؟؟؟!!!!!
مگر بخشایش و کرم از آن من نیست؟
مگر گذشت و رحمت بدست من نیست؟
مگر من محل آرزوها نیستم؟
پس چه کسی رشته ی آرزوها را به جز من می تواند قطع کند؟
آنان که آرزومندند مگر نمی ترسند از اینکه به جز من بر کسی امید می بندند؟؟؟
اگرهمه ی اهل آسمان ها و زمینم همگی آرزوها داشته باشند و آنگاه من به هر یک از آنان به اندازه ی همه به آنچه همگی آرزو دارند بدهم به قدر ذره ای از ملک من کم نمی شود و چگونه ممکن است کم شود ملکی که من خودم قیم و برپا دارنده ی آن هستم؟
ای بدا به حال آنان که از رحمت من نا امیداند
و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد.


کتاب لقاالله ، تألیف عارف ربانی آیت الحق، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، ص ۱۱۳

(0) نظر | برچسب ها :
روز بیستم صفر، روز اربعین و به قول شَیخَین روز رُجُوع حرم امام حسین علیهالسلام است از شام به مدینه و روز وُرُود جابربن عبدالله انصارى است به کربلا بجهت زیارت امام حسین علیه السلام و او اوّل زائر آن حضرت است و زیارت آن حضرت در این روز مستحب است.

 
زیارت امام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) عنوان شده است، زیارتاربعین بر دشمن شناسی و امام شناسی تأکید دارد.
 
در روایتى که «شیخ طوسى» نقل کرده چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است:
 
بجاىآوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله)، زیارت اربعین (امام حسین)، انگشتر به دست راست نهادن، پیشانى را به هنگام سجده برخاک گذاردن و بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.
 
زیارتامام حسین(ع) و زیارت اربعین از اعمال حسنه اربعین حسینی عنوان شده‌اند. هنگامی که از روز کمی گذشت، زیارت اربعین خوانده شود. پس از آن مومنان برایبرآورده شدن نیات و حاجات دو رکعت نماز خوانده و دعا کنند.
 


متن کامل زیارت اربعین:

 
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ
 
سلام بر ولى خدا و دوست او
 
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ
 
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
 
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیهِ
 
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش
 
اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
 
سلام بر حسین مظلوم و شهید
 
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
 
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
 
اَللّهُمَّ اِنّى اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیکَ وَابْنُ وَلِیکَ وَ صَفِیکَ وَابْنُ صَفِیکَ الْفاَّئِزُ
 
خدایا من به راستى گواهى دهم که آن حضرت ولىّ (و نماینده) تو و فرزند ولىّ تو بود و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد
 
بِکَرامَتِکَ اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ
 
به بزرگداشت تو، گرامی اش کردى به وسیله شهادت و مخصوصش داشتى به سعادت و برگزیدى او را به پاکزادى
 
جَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ
 
و قرارش دادى یکى از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکى از کسانى که از حق دفاع کردند
 
وَاَعْطَیتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلى خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ
 
و میراث‌ پیمبران را به او دادى و از اوصیایى که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادى
 
فَاَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ
 
او نیز در دعوت مردم جاى عذر و بهانه‌اى (براى کسى) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد
 
لِیسْتَنْقِذَعِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنى
 
تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانى که دنیا فریبشان داد.
 
َ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّى فى هَواهُ
 
وفروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهاى پست ناچیزى و بداد آخرتش را در مقابل بهایى اندک و بى مقدار و بزرگى کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند
 
وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیکَ
 
و تو و پیامبرت را به خشم آوردند
 
وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ
 
و پیروى کردند از میان بندگانت آنانى را که اهل دو دستگى و نفاق بودند و کسانى را که بارهاى سنگین گناه به دوش مى‌کشیدند
 
الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتّى سُفِکَ فى طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ
 
وبدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبایى و پاداش جویى با آنها جهاد کرد تا خونش در راه پیروى تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد
 
اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً
 
خدایا آنان را لعنت کن به لعنتى وبال دار و عذابشان کن به عذابى دردناک
 
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یابْنَ سَیدِ الاَْوْصِیاَّءِ
 
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصیاء
 
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیتَ
 
گواهى دهم که به راستى تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌‌دار اویى سعادتمند زیستى و ستوده از دنیا رفتى
 
حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ
 
و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتى و نیز گواهى دهم که خدا به راستى وفا کند بدان وعده‌اى که به تو داده،
 
وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیتَ بِعَهْدِاللهِ
 
و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاری ات برداشت و عذاب کند کسى که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبى وفا کردى به عهد خدا،
 
وَ جاهَدْتَ فى سَبیلِهِ حَتّى اَتیکَ الْیقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ
 
و جهاد کردى در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسى که تو را کشت
 
وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیتْ بِهِ
 
و خدا لعنت کند کسى که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمى که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضى بودند،
 
اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ اَنّى وَلِىُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى یابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
 
خدایامن تو را گواه مى‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت اى فرزند رسول خدا.
 
اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فىِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ
 
گواهى میدهم که تو به راستى نورى بودى در پشت پدرانى بلند مرتبه و رحم‌هایى پاکیزه
 
لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها
 
که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌هاى چرکینش
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ
 
و گواهى دهم که به راستى تو از پایه‌هاى دین و ستون‌هاى محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّکِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ
 
و گواهى دهم که تو به راستى پیشواى نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنماى راه یافته‌اى
 
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوى وَ اَعْلامُ الْهُدى
 
و گواهى دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌هاى هدایت
 
وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقى وَالْحُجَّةُ على اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ
 
و رشته‌هاى محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایى بر مردم دنیا هستند و گواهى دهم که من به شما ایمان دارم
 
وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایعِ دینى وَ خَواتیمِ عَمَلى وَ قَلْبى لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ
 
و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است
 
وَ اَمْرى لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّى یاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ
 
و کارم پیرو کار شما است و یاری ام برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد
 
فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیکُمْ وَ على اَرْواحِکُمْ
 
پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهاى خدا بر شما و بر روان‌هاى شما
 
وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ آمین رب العالمین.
 
و پیکرهایتان و حاضرتان و غایبتان و آشکارتان و نهانتان، آمین.
(0) نظر | برچسب ها :
حدیث (1)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلنّاسُ مَعادِنُ و َالعِرقُ دَسّاسٌ و َأَدَبُ السّوءِ کَعِرقِ السّوءِ؛


مردم همانند معدن ها مختلف اند و اصل و نسب در انسان مؤثر است و تربیت بد همانند اصل و نسب بد است.

نهج الفصاحه ص788، ح 3146


حدیث (2)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

 أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُم‏


فرزندان خود را گرامى بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود.

مکارم الأخلاق ص 222


حدیث (3)امام سجاد علیه السلام :

اَللّهُمَّ... أَعِنّى عَلى تَربیَتِهِم وَ تَأدیبِهِم وَ بِرِّهِم؛


خدایا مرا بر تربیت، ادب آموزى و نیکى کردن به فرزندانم یارى فرما.

صحیفه سجادیه دعاى 25 ، ص120


حدیث (4)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

ادّبوا اولادکم على ثلث خصال حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و تلاوة القرآن‏


فرزندان خود را به کسب سه خصلت تربیت کنید: دوستى پیامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت قرآن.

قاموس قرآن مقدمه ص2


حدیث (5)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلوَلَدُ سَیِّدٌ سَبعَ سِنینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ و َوَزیرٌ سَبعَ سِنینَ؛


فرزند هفت سال سروَر، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزیر است.

مکارم الأخلاق ص 222


حدیث (6)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

قالَ رَجُلٌ: یا رَسولَ اللّه ! ما حَقُّ ابنى هذا؟ قالَ: تُحسِنُ اسمَهُ وَ اَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوضِعا حَسَنا؛

 

مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ پیامبر فرمودند: اسم خوب برایش انتخاب کنى، به خوبى او را تربیت نمایى و به کارى مناسب و پسندیده بگمارى.

 وسائل الشیعة ج‏21، ص 390 ، ح27380


حدیث (7)امام صادق علیه السلام :

إِنَّا نَأْمُرُ صِبْیَانَنَا بِالصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ مَا أَطَاقُوا مِنْهُ إِذَا کَانُوا أَبْنَاءَ سَبْعِ سِنِین


ما هنگامى که کودکانمان هفت ساله مى شوند به اندازه اى که طاقت دارند آنان را به انجام نماز و روزه فرمان مى دهیم.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج85 ، ص134


حدیث (8)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

عَرامَةُ الصَّبِىِّ فى صِغَرِهِ زیادَةٌ فى عَقلِهِ فى کِبَرِهِ؛


بازى گوشى کودک در خردسالى اش مایه فزونى عقل در بزرگسالى اوست.

دعائم الاسلام، ج1، ص194


حدیث (9)رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

یا عَلىُّ رَحِمَ اللّه  والِدَینَ حَمَلا وَلَدَهُما عَلى بِرِّهِما


اى على خداوند رحمت کند پدر و مادرى را که فرزند خویش را بر نیکى کردن به خودشان یارى کنند.

من لایحضر الفقیه ج4 ، ص372


حدیث (10) امام على علیه السلام :

لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ؛

با خشم، تربیت {ممکن}نیست .

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص303 ، ح6912


حدیث (11) امام على علیه السلام :

وَ حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن یُحَسِّنَ اِسمَهُ وَ یُحَسِّنَ اَدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ القُرآنَ ؛

 

حقّ فرزند بر پدر ، آن است که نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربیت کند و قرآن به او بیاموزد .

نهج البلاغة(صبحی صالح) ص546 ،ح399


حدیث (12)امام على علیه السلام :

فى وَصِیَّتِهِ لاِبنِهِ الحَسَنِ علیه السلام: اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالرضِ الخالیَةِ ما اُلقىَ فیها مِن شَىءٍ قَبِلَتهُ فَبادَرتُکَ بِالادَبِ قَبلَ اَن یَقسُوَ قَلبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبُّکَ ؛

در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه السلام: دل جوان، مانند زمین کشت نشده است. آنچه در آن افکنده شود، مى پذیرد. از این رو، پیش از آن که دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم.

 تحف العقول ص70 - نهج البلاغة(صبحی صالح) از نامه 31 ، ص393

(0) نظر | برچسب ها :

حماسه و فاجعه‌ی کربلا نمی‌توانسته است کهبه‌صورت خودبه‌خودی و اتفاقی به وجود آمده باشد. کربلا تلاقی دو جبهه‌ی حقو باطل است که در شرایطی پیچیده‌تر و حساب‌شده‌تر از روز احزاب به وجود آمد و مسلمانان سال‌های آغازین نیم‌قرن اول اسلام نتوانستند نام‌ونشان خوبیاز خود در سینه‌ی تاریخ ثبت کنند. این بی‌توفیقی محصول مجموعه‌ای از دریافت‌های غلط و انحرافی و غفلت‌ها و فاصله افتادن میان ائمه‌ی حق و امت طالب دنیا بود.

سخن اصلی آن است که اساساً غفلت از امام، مسیر را برای ورود جریان‌های باطل هموار می‌کند. این همان دغدغه‌ای بود که جان مطهر رسول اکرم اسلام را در سال‌های پایانی عمر مبارکشان، در خود گرفته بود و در انتها نیز با حمایتو حضور مستقیم وحی، پرده از بیم و نگرانی‌های دل الهی او برداشته شد. ماجرای غدیر خم تنها یک ضیافت آسمانی برای بیان عالی‌ترین موهبت الهی نبود،سخنان رسول اکرم در روز هجدهم ماه ذی‌حجه سال دهم، یک دوره‌ی عالی جریان‌شناسی و روشنگری در رابطه با فتنه‌هایی بود که می‌توانستند در لباس دین، روح غدیر را بیازارند و سر صاحب غدیر را از سینه‌ی رسول خدا بردارند وبر سرنیزه‌ها بنشانند.

بسترهای شکل‌گیری حادثه‌ی عاشورا
رسول اکرم در فرازی از خطبه‌های خود در روز غدیر می‌فرمایند: «مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فی تَبْلیغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالی إِلَی» : ای مردم، من در رابطه با ابلاغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده، کوتاهی نکرده‌ام. «وَ أَنَا أُبَیِّنُ لَکُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآیَهِ» : و هم‌اکنونمن علت نزول این آیه‌ی قرآن را برای شما بیان می‌کنم. جبرائیل سه مرتبه برمن فرود آمد و از سوی خداوند فرمان آورد تا من در این مکان به‌پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که «أَنَّ عَلِی بْنِ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی، مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی، إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِیَّ بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ». سپس رسول خدا علت درخواست خود و ریشه‌ی نگرانی‌های خود را بیان فرمودند: «أَیُّهَا النّاسُ، لِعِلْمی بِقِلَّهِ الْمُتَّقینَ وَکَثْرَهِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ» : ای مردم، علت درخواست من هم اینبود که علم داشتم که پرهیزگاران اندک و منافقان و دسیسه‌گران ملامت‌گر و مسخره‌کنندگان اسلام فراوان هستند.

ملاحظه می‌فرمایید که رسول خدا روز غدیر را مبدأ جریان‌شناسی فتنه و نهضت بصیرت‌افزایی نسبت به دوست و دشمن قرار داده‌اند. بنابراین اگر مردم عصر رسالت مفاهیم عمیق و درعین‌حال روشن پیامبر را می‌فهمیدند و به کار می‌بستند، سرنوشت‌شان به کربلای سال ۶۱ هجرینمی‌رسید و پرونده‌ی آنان با ننگ سیاه بنی‌امیه ممهور نمی‌شد. شما اگر با دقت به زوایای تاریخ نگاه کنید و قدم‌به‌قدم با اصحاب رسول اکرم و نسل اول ودوم و سوم اسلام همراهی کنید، به‌روشنی درمی‌یابید که «وَکَثْرَهِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیَلِ الْمُسْتَهْزِئینَ» در کربلابه هم پیوستند و سر از پیکر متقین کم‌شمار جدا ساختند و خاندان وحی را به اسارت بردند. پس منافقین امت و دسیسه‌گران پرادعا و ملامت‌گر را باید شناختو مراقب گفتار و کردار آن‌ها بود، زیرا ائتلاف این گروه‌ها وحدت امت اسلامی را خواهد شکست و شخصیت بزرگی مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام را غریب و تنها خواهد گذاشت و در نهایت بی‌حیایی به نام دین، سر از پیکر امام دین و دیانت جدا خواهد کرد.

با درگذشت پیامبر عالی‌قدر اسلام، ائتلاف شومی که رسول اکرم به‌صراحت از آن‌ها یاد کرده بود، موفق شدند مردم را به دنیای خودشان مشغول کنند. تاریخ شهادت می‌دهد برای اینکه صدای حق و تلنگرهای مردان الهی نتواند آن‌ها را به خود بیاورد، میل به دنیا را در قلبخاص و عام مردم به‌عنوان یک ارزش نهادینه کردند و مخصوصاً خواص و مهتران جامعه‌ی مسلمانان و به‌طور اخص کسانی که مدعی قرابت و مصاحبت با رسول خدا بودند، گرفتار دنیاطلبی و دنیازدگی شدند و کار بسیاری از آنان به‌جایی رسیدکه خودشان با گذشت دو دهه از عمر اسلام، به بزرگ‌ترین درد و مصیبت شخصیتی مانند امیرالمؤمنین تبدیل شدند.

ماجرای سقوط صحابه‌ی برجسته‌ی پیامبر
من به‌لحاظ رعایت حوصله‌ی خوانندگان، فقط یک مورد را عرض می‌کنم. مرحوم سیدرضی در نامه‌ی ۴۱ کتاب شریف نهج‌البلاغه، از نامه‌ی مهم و عجیبی که حقایق مهمی را به‌شکل شفاف و بی‌پرده در اختیار تاریخ قرار می‌دهد، رونمایی کرده است. این نامه نشان می‌دهد که از همان صدر اسلام، گروه‌های فشار و تبلیغی بودند که برای متمردین و متخلفین و مجرمین از خواص حصار امن درست می‌کردند.توبیخ و انذار و عبارت‌های تند و کوبنده‌ی نامه‌ی ۴۱ متوجه یکی از شخصیت‌های بسیار معتبر اسلام، جناب عبدالله‌بن‌عباس است. شخصیت بزرگی که صحابی رسول خدا، عالم و مفسر قرآن، راوی و مبلغ احادیث رسول خدا و پسرعموی پیامبر و امیرالمؤمنین است و ردپای او در غالب میدان‌های مبارزه و مجاهده ثبت شده است و خبرنگاران و واقعه‌نگاران هاله‌ای از مصونیت و قداست را در اطراف او پراکنده ساخته‌اند تا کسی جرئت نزدیک شدن به حریم او را به خود ندهد. اما رفتار و منش امیرالمؤمنین در سایه‌ی تعالیم ناب نبوی، استثنایی، قاطع و بدون اغماض است و بدون تعارف و مداهنه از زشتی‌ها، ولو اینکه مربوط به عبدالله‌بن‌عباس باشد، پرده‌برداری می‌کند و در برخورد با مفسدین، به‌جزخداوند متعال و حقوق مردم، ملاحظه‌ی دیگری ندارد.

حضرت می‌فرمایند: «اَمّا بَعْدُ، فَاِنّی کنْتُ اَشْرَکتُک فی اَمانَتی،وَ جَعَلْتُک شِعاری وَ بِطانَتی، وَ لَمْ یکنْ فی اَهْلی رَجُلٌ اَوْثَقَمِنْک فی نَفْسی لِمُواساتی وَ مُوازَرَتی وَ اَداءِ الاْمانَهِ اِلَی» : من تو را در امانتم شریک خود نمودم و نسبت‌ به خویش از همه نزدیک‌تر قرار دادم. هیچ‌یک از خاندانم برای موافقت و مدد کردن به من و رساندن امانت به‌سویم، در نظر من مطمئن‌تر از تو نبود، اما چون دیدی زمانه بر پسرعمویت سخت شد و دشمن بر او کینه ورزید و امانت مردم تباه شد و این امت به فتنه دچار و پراکنده و بی‌پناه شدند، «قَلَبْتَ لاِبْنِ عَمِّک ظَهْرَ الْمِجَنِّ» : پیمانت را با پسرعمویت دگرگون نمودی. «فَفارَقْتَهُ مَعَ الْمُفارِقینَ وَ خَذَلْتَهُ مَعَ الْخاذِلینَ، وَ خُنْتَهُ مَعَ الْخائِنینَ» : و همراه جداشدگان از او جدا شدی و با آنان که دست از یاری‌اش برداشتند، همراه گشتی و با خیانت‌کنندگان به او خیانت نمودی. «وَ کاَنَّک لَمْ تَکنِ اللّهَ تُریدُ بِجِهادِک وَ کاَنَّک لَمْ تَکنْ عَلی بَینَه مِنْ رَبِّک» : گویا تلاشت برای خدا نبود و انگار از جانب پروردگارتحجتی نداشتی.

ملاحظه می‌فرمایید که امیرالمؤمنین در اینفراز از نامه‌ی خود، پرده از راز بزرگ و مهمی برمی‌دارد که اگر کسی طالب دنیا شد و میل به زخارف دنیا پیدا کرد، نه رعایت برادری و خویشاوندی را می‌کند و نه به ارزشی از ارزش‌های الهی پایدار می‌ماند. حتی علم و آگاهی بهقرآن و حدیث هم در توقف این فرایند تأثیر ندارد. امام بدون ملاحظه و مداهنه، پیشینه‌ی مجاهدت‌های او را زیر سؤال می‌برد و صراحتاً می‌فرماید بهنظر می‌رسد تو در دوران مجاهده و سختی هم به‌دنبال تبدیل وضعیت خودت بودی وحضور تو در کنار پیامبر و روزهای سخت اسلام، ریشه در نارضایتی تو از وضع موجودت داشت و خدا در محاسبات و مناسبات تو نبود. تو در انقلاب و نهضت اسلامی پیامبر، به‌دنبال دستاوردها و موقعیت‌های نوینی بودی که آن‌ها را درذهن و اندیشه‌ی خودت ساخته بودی. «وَ کاَنَّک اِنَّما کنْتَ تَکیدُ هذِهِ الاُمَّهَ عَنْ دُنْیاهُمْ وَ تَنْوی غِرَّتَهُمْ عَنْ فَیئِهِمْ» : و مثل اینکه مترصد فرصت بودی تا این امت را به‌خاطر اموالشان فریب دهی و قصد داشتی غافلگیرشان کنی و بیت‌المال آنان را غارت کنی، چون زمینه‌ی تشدید خیانت به امت برایت فراهم شد، به‌سرعت حمله کردی و به‌شتاب از جای جَستی.

اصولاً شخصیت انسان می‌تواند از این قبیل پیچیدگی‌های عجیب‌وغریب برخوردار باشد؛ به‌طوری‌که ائمه‌ی حق به‌راحتی نتوانند از حقیقت درونی آن‌ها پرده‌برداری کنند و مردم نیز تا در معرض مستقیم امیال و اهوای آن‌ها قرار نگیرند، قدرت فهم دنیاطلبی و فتنه‌انگیزی آن‌ها را پیدا نمی‌کنند. به همین علت است که نوعاً فتنه هزینه‌های سنگینی را به مردم و نظام دینی تحمیل کرده و خواهد کرد. امیرالمؤمنین در ادامه می‌فرمایند: «وَ اخْتَطَفْتَ ما قَدَرْتَ عَلَیهِ مِنْ اَمْوالِهِمُ الْمَصُونَهِ لاَرامِلِهِمْ وَ اَیتامِهِمُ» : و آنچه توانستی از اموالی کهبرای بیوه‌زنان و یتیمان نگهداری می‌شد غارت کردی. نکته‌ی مهم در عبارت حضرت علی (ع) این است که نوعاً اداری‌ها و دیوان‌سالار‌ها، غارتگری‌هایشان بسیار ناجوانمردانه و خائنانه است. آن‌ها از اموال اغنیا و متمکنین سرقت نمی‌کنند، بلکه به اموالی دست‌اندازی می‌کنند که صاحبانشان به‌طور مستقیم قدرت صیانت از اموال و دارایی‌های خود را ندارند، مانند یتیمان، محرومان، مسکینان و بیوه‌زنان. درحالی‌که این افراد همه‌ی امیدشان به امانت و صداقت کارگزارانی است که براساس مناسبات دیوانی و اداری، قدرتی برای نظارت بر آن‌ها ندارند و صرفاً برپایه‌ی فرامین دین و قوانین، امور خود را به آنان سپرده‌اند. لذا اموال و دارایی‌های آن‌ها صرفاً مالی نیست که دزدیده شده باشد، بلکه امانتی است که بدان خیانت شده است. این خیانت امید و اعتقاد مردم را به‌صورت توأمان نابود می‌کند.

تعبیر امام در ادامه‌ی این نامه بسیار تندو تکان‌دهنده و معنادار است: «اخْتِطافَ الذِّئْبِ الاَزَلِّ دامِیهَ الْمِعْزَی الْکسیرَهِ» : تو مانند گرگ تیزرویی که بزغاله‌ی مجروح و بی‌پناه و ازپاافتاده را برباید، اموال یتیمان و بیوه‌زنان را غارت کردی. «فَحَمَلْتَهُ اِلَی الْحِجازِ رَحیبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ، غَیرَ مُتَأَثِّم مِنْ اَخْذِهِ» : و آن مال را با خیال راحت به حجاز منتقل کردی،بدون اینکه در این غارتگری احساس گناه کنی. بعد می‌فرماید: «کاَنَّک لا اَبا لِغَیرِک حَدَرْتَ اِلی اَهْلِک تُراثک مِنْ اَبیک وَ اُمِّک» : وای بر تو! گویی ارث پدر و مادرت را با شتاب به اهل خانه‌ات منتقل می‌کردی.

وقتی ارزش‌های مادی جایگزین ارزش‌های انقلابی ‌شود
توجه داشته باشید که نوعاً غارتگران بیت‌المال، عمل و اقدام خائنانه‌ی خود را جرم و گناه نمی‌دانند، بلکه فکر می‌کنند بخشی از حقوق معطل‌مانده‌ی خود را برداشته‌اند. تصور می‌کنند ده بیست سال صبر و مجاهده و ماندن در کنار پیامبر، آن‌ها را از زندگی جا گذاشته است یا ده سال زندگی در دوران نهضت اسلامی و حضور در جنگ، باعث شده است تا از تأمین معاش و رسیدگی به اهل‌وعیال خود عقب بمانند. حالا که امنیت به وجود آمده است، جنگ و درگیری نیست و فرصت و امکان نشستن بر کرسی مقامات و ریاست‌ها فراهم است، امکانات ورفاه حق مسلم ماست. قانون هم وجود دارد و اگر کاستی و نقصی وجود داشته باشد، در مجمع و هیئت‌مدیره تصویب می‌کنیم و همه‌ی مناسبات منظم خواهد بود.

وقتی این فهم و درک جایگزین ارزش‌های جهادی و انقلابی شد، هرکس فراخور توانایی خود، برای استفاده‌ی مشروع و نامشروع از بیت‌المال مسلمین اقدام می‌کند. در گذر روزگار، آثار این مال‌ها و لقمه‌های حرام در قالب ناهنجاری‌های اجتماعی ظهور و بروز پیدا می‌کند و از خانه‌ی سعدبن‌ابی‌وقاص،عمربن‌سعد، و از خانه زبیر، عبدالله بیرون می‌زند که یکی برای رسیدن به یکریاست متوسط، سر از بدن حضرت حسین‌بن‌علی جدا می‌کند و آن یکی برای حفظ و بقای ریاست خود، زمینه‌های به آتش کشیده شدن کعبه‌ی مقدس را فراهم می‌آورد.

گفتاری از دکتر حشمت‌الله قنبری همدانی، استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام

(0) نظر | برچسب ها :
امام علی (ع) فرمودند:

بپرهیز از خلف وعده که آن موجب نفرت خدا و مردم از تو مى ‏شود.

و َإیاک … اَن تَعِدَهُم فَتُتبِعَ مَوعِدَک بِخُلفِک … فَاِنَّ الخُلفَ یوجبُ المَقتَ عِندَ اللّه‏ِ وَ النّاس.

(0) نظر | برچسب ها :
X